سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/11/16
9:29 عصر

نشکش

بدست پدرام ع.ج در دسته

مسافر تاکسی یواش روی شونه‌ی راننده زد تا ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو ایستاد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی یارو! دیگه هیچ وقت این کار رو نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو انقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که دارم با تاکسی کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی نشکش بودم…!"

پدرام

schwarzreiter